درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ

قطرات باران,زیباترین,قطره

با سلام به تمام دوستان عزیزم که لطف کردن و در این مدت من رو تحمل نمودن و با حضور گرم و نظرات ارزشمند خودشون به من افتخار دادن. من هم به نوبه خودم به شما دوستان عزیزم عید باستانی نوروز را تبریک می گم.

لبتون خندون،دلتون شاد،سرتون سلامت

دو قدم مانده به خنديدن برگ

      يک نفس مانده به ذوق گل سرخ

           چشم در چشم بهاري ديگر....

               تحفه اي يافت نکردم که کنم هديه تان

                    يک سبد عاطفه دارم همه ارزاني تان!



شنبه 27 اسفند 1390برچسب:بوی باران, :: 18:46 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

بوی باران
بوی سبزه
بوی خاک
شاخه های شسته
باران خورده پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ های سبز بید
عطر نرگس
رقص باد
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگـــــــــــــــــــار

خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتـــــــــــــــــــــاب

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم مسازد آفتاب
ای دریغ از ما دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه ی غم را به سنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ



 



شنبه 27 اسفند 1390برچسب:تاریخ نوروز, :: 16:40 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

مفهوم هفت و هفته از کجا آمده است؟ ریشه قداست هفت به بابل بر می گردد؛ ولی بعدها در متون پهلوی رسوخ کرده است. اما ایرانیان زرتشتی هفته را محاسبه نمی کردند. آنها روزهای هر ماه را اسم گذاشته بوند،‌مثل تقویم مصری، ماه سی روز بود و سی نام مشخص داشت که به نام دادار هرمز یا »دی« بوده است. بعدها تقسیم بندی داخلی در ماه شد که به هفته شبیه است،‌ ولی هفته نیست. زرتشتی ها هفته نداشتند، ‌مانوی ها و دیگرانی که زرتشتی نبودند هفته داشتند. آیا ریشه هفته قدیمی تر از تورات است؟ احتمالا تقسیم بندی هفته مربوط به سامی هاست ولی تقویم رسمی حکومتی در ایران،‌ تقویم هفتگی نبوده. تقویم ماهیانه بوده با سی روز در ماه و یک پنج روز اضافه در سال. یعنی 365 روز. البته کبیسه راهم حساب می کردند ظاهرا دو تقویم یکی بدون کبیسه و دیگری با کبیسه داشتند. ریشه اعداد سیزده و سی را کجا باید جستجو کرد؟ عدد سی با نماد سی روز ارتباط دارد. مساله سیزده ظاهرا باید یک رسم غیر آریایی باشد که ما نظیرش را در بین النهرین و بابل داریم. در آنجا با آداب خاصی 12 روز را به عنوان »اکی تو« جشن میگرفتند و مجستمه های خدایان را تطهیر می کردند. روز سیزدهم را که نشانگر آشفتگی پایان سال بوده که آن را هم جشن می گرفتند. آیا در زمان هخامنشی نوروز به همین شکل برگزار می شد؟

 



ادامه مطلب ...


هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرك پرسید:«ببخشین خانم! شما كاغذ باطله دارین»

كاغذ باطل ه نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم یك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپایى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود.

گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیركاكائوى گرم براتون درست كنم.»

آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم كنند. بعد یك فنجان شیركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم. زیر چشمى دیدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه كرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین»؟!

نگاهى به روكش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه... نه!»

دختر كوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.»

آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یك شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن كوچك خانه مان را مرتب كردم.

لكه هاى كوچك دمپایى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم كه هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

 منبع: http://www.amiryazdan.blogfa.com/cat-42.aspx

 



پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:آیا شیطان وجود دارد؟ , :: 17:21 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

آیا شیطان وجود دارد؟

و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به يك چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرده"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرده؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرده, پس او شیطان را نیز خلق کرده. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد... آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند.. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکي هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد.. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکي که در نبود نور می آید.
 

نام مرد جوان يا آن شاگرد تيز هوش كسي نبود جز ، آلبرت انیشتن !

 

منبع: http://www.amiryazdan.blogfa.com/cat-43.aspx



سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:دو کاج, :: 18:48 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ
   دو کاج ( نسخه ی قدیم )

در کنار خطوط سیم پیام


خارج از ده ، دو کاج ، روییدند


سالیان دراز ، رهگذران


آن دو را چون دو دوست ، می دیدند


روزی از روزهای پاییزی


زیر رگبار و تازیانه ی باد


یکی از کاج ها به خود لرزید


خم شد و روی دیگری افتاد


گفت: ای آشنا ببخش مرا


خوب در حال من تامّل کن


ریشه هایم ز خاک بیرون است


چند روزی مرا تحمل کن


کاج همسایه گفت با تندی

مردم آزار ، از تو بیزارم


دور شو ،دست از سرم بردار


من کجا طاقت تو را دارم


بینوا را سپس تکانی داد


یار بی رحم و بی محبت او


سیم ها پاره گشت و کاج افتاد


بر زمین نقش بست قامت او


مرکز ارتباط ، دید آن روز


انتقال پیام ، ممکن نیست


گشت عازم ، گروه پی جویی


تا ببیند که عیب کار از چیست


سیم بانان پس از مرمت سیم


راه تکرار بر خطر بستند


یعنی آن کاج سنگ دل را نیز


با تبر ، تکه تکه ، بشکستند

 

شاعر: محمد جواد محبت

...................................................... 

دو کاج (نسخه ی جدید )

 

در كنار خطوط سیم پيام

خارج از ده دو كاج رویيدند

ساليان دراز رهگذران

آن دو را چون دو دوست می ‌ديدند

روزی از روزهای پایيزی

زير رگبار و تازيانه ی باد

يكي از كاج ها به خود لرزيد،

خم شد و روي ديگري افتاد

گفت : اي آشنا ببخش مرا ،

خوب در حال من تأمل كن

ريشه‌هايم ز خاك بیرون است،

چند روزي مرا تحمل كن

كاج همسایه گفت با نرمی

دوستی را نمی برم از یاد،

شاید این اتفاق هم روزی

ناگهان از برای من افتاد.

مهر بانی بگوش باد رسید

باد آرام شد، ملایم شد،

کاج آسیب دیده ی ما هم

کم کمک پا گرفت و سالم شد.

میوه ی کاج ها فرو می ریخت

دانه ها ریشه می زدند آسان،

ابر باران رساند و چندی بعد

ده ما نام یافت کاجستان ...

 

شاعر: محمد جواد محبت

 

 




تاریخچه چهارشنبه سوری

چهار شنبه سوری در فرهنگ ایران:
یکی از آیینهای نوروزی که بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد ” مراسم چهارشنبه سوری ” است.
برگزاری چهارشنبه سوری، که در همه شهرها و روستاهای ایران سراغ داریم، بدین صورت است که شب آخرین چهارشنبه سال (یعنی نزدیک غروب آفتاب روز سه شنبه)، بیرون از خانه، جلو در، در فضایی مناسب، آتشی می افروزند، و اهل خانه، زن و مرد و کودک از روی آتش می پرند و با گفتن :” زردی من از تو، سرخی تو از من “، بیماری ها و ناراحتی ها و نگرانی های سال کهنه را به آتش می سپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند.
تا زمانی که از ظرف های سفالین چون، کاسه و بشقاب و کوزه، در خانه استفاده می شد، پس از خانه تکانی، کوزه کهنه ای از پشت بام خانه به کوچه می انداختند؛ کوزه ای که در آن آب و چند سکه ریخته بودند.
اسفند دود کردن و آجیل خودرن، فال گرفتن، ” فال گوش ” (در کوی و گذر به حرف عابران گوش دادن و از مضمون آن ها برای نیت خود تفاًول زدن.) و ” قاشق زنی ” (معمولا زنان روی خود را می پوشانند و با قاشق، یا کلید به خانه ها در می زنند، صاحب خانه شیرینی، میوه و یا پول در ظرف آنها می گذارد.) نیز از باورها و رسم هایی است که به ویژه در بین نوجوانان، هنوز به کلی فراموش نشده است؛ و این رسم ها و باورها در شهرهای مختلف با یکدیگر متفاوت اند.
بی گمان چهارشنبه سوری از رسم های کهن پیش از اسلام نیست. در آن زمان هر یک از روزهای ماه را نامی بود.
استاد پور داود در این باره می نویسد: آتش افروزی ایرانیان در پیشانی نوروز از آیین های دیرین است ؛ شک نیست که افتادن این آتش افروزی به شب آخرین چهارشنبه سال، پس از اسلام رسم شده است.
روز چهارشنبه یا یوم الاربعاء نزد عرب ها روز شوم و نحسی است. این است که ایرانیان آیین آتش افروزی پایان سال خود را به شب آخرین چهارشنبه انداختند تا پیش آمدهای سال نو از آسیب روز پلیدی چون چهارشنبه بر کنار ماند.
در باورهای عامیانه، چهارشنبه روزی نامبارک است. شب چهارشنبه سفر نباید کرد ، به احوال پرسی مریض نبایستی رفت. و منوچهری گوید:
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
به ساتکین می خور تا به عافیت گذرد
آتش افروختن شب چهارشنبه آخر سال، یا چهارشنبه آخر صفر را، برخی به قیام مختار نسبت می دهند: مختار سردار معروف عرب وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی شهیدان کربلا قیام کرد، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد، دستور داد شیعیان بر بام خانه خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با شب چهارشنبه آخر سال بود. و از آن به بعد مرسوم شد.
در برخی از شهرهای آذربایجان چون ارومیه، اردبیل و زنجان، همه چهارشنبه های ماه اسفند هر یک نقش و نام معینی دارند، که از جمله در منطقه زنجان بدین شرح است:
نخستین چهارشنبه را موله گویند و به شستن و تمیز کردن فرش های خانه اختصاص دارد.
دومین چهارشنبه را سوله گویند، در این روز به خرید وسیله ها و نیازمندیهای عید می روند.
سومین چهارشنبه را گوله گویند و به خیس کردن و کاشتن گندم و عدس و غیره برای سبزه های نوروزی اختصاص دارد.
چهارمین و آخرین چهارشنبه سال (چهارشنبه سوری) را کوله گویند؛ (کوله در ترکی به معنی کهنه و فرسوده است).
در برخی از شهرهای ایران، از جمله ایلام (نوروز آباد)، تویسرکان، کاشان، زاهدان (قصبه مود) و … مراسم چهارشنبه سوری را آخرین چهارشنبه ماه صفر برگزار می کنند ، بنابر نوشته تذکره صفویه کرمان نیز، چهارشنبه سوری در ماه صفر بوده است.
در اصفهان چهارشنبه سوری را ” چهار شنبه سرخی” نیز می گویند.
یکی از دلیل ها و سندهای دیگری که نشان می دهد چهارشنبه سوری از آیین های پیش از اسلام نیست، می تواند این باشد که مراسم آن در غروب آفتاب روز سه شنبه برگزار می شود. در گاهشماری قمری آغاز بیست و چهار ساعت یک شبانه روز از غروب آفتاب روز پیش است؛ و چهارشنبه سوری، مانند بسیاری از آیین ها، جشن ها و سوگواری های مذهبی همچون عید غدیر، نیمه شعبان، رحلت حضرت پیامبر (ص) که بر اساس گاهشماری قمری است، در غروب روز پیش برگزار می شود.
نحس بودن چهارشنبه در باورهای عامیانه باعث شده، که هنوز بعد ازظهر سه شنبه (یعنی شب چهارشنبه) به احوال پرسی بیمار نمی روند، و پنجشنبه را عامه ” شب جمعه ” می گویند. در صورتی که آیین های کهن مثل نوروز، مهرگان، سده و … که بر اساس گاهشماری خورشیدی است، آغاز بیست و چهار ساعت روز، از سپیده دم و یا از نیمه شب است. آن چه که چهارشنبه سوری را به جشن ها و آیین های کهن ایران پیوند می زند، می تواند برگزاری رسم و جشنی به نام “سور”، در روز پنجه (خمسه مسترقه) باشد که از آن تا سده چهارم، دوره سامانیان، آگاهی در دست است: صاحب تاریخ بخارا از برگزاری رسمی که “عادت قدیم” و با افروختن آتش در “شب سوری” (پیش از نوروز) همراه بوده خبر می دهد:… آنگاه امیر سدید (منصور بن نوح) به سرای نشست، هنوز سال تمام نشده بود که چون شب سوری، چنان که عادت قدیم است، آتشی عظیم افروختند و پاره ای آتش بجست و سقف سرای در گرفت و دیگر باره جمله سرای بسوخت و …
امروز، با رسمیت یافتن تقویم مصوب 1304، دیگر از جشن های پنجه (که در خوارزم، آغاز سال، و در پارس پایان سال بود) کمتر نشانی میتوان یافت. چهار شنبه سوری پایان ماه صفر نیز تا آن جا که آگاهی در دست است فراموش شده، و تنها با برگزاری مراسم چهار شنبه آخر سال یا چهارشنبه سوری، که در بر دارنده رسم هایی از فرهنگ عامه است، مردم به پیشواز نوروز می روند.
این یادآوری لازم است که با وجود تکنولوژی های جدید خانه سازی، ایجاد مجموعه های مسکونی، آپارتمان نشینی، در دسترس نبودن “بوته و هیمه ” (به علت استفاده از گاز و برق به عنوان وسیله حرارتی)، در اختیار نداشتن کوزه و پشت بام و فضای مناسب جلوی در خانه، و دگرگونی های دیگر فرهنگی، مراسم چهارشنبه سوری هنوز چهره نمادین خود را با دشواری، به ویژه در شهرها و محله های سنتی نگه داشته است.

 

منبع:  http://www.atiyas.blogfa.com/post-13.aspx



ايسنا: نتايج مطالعات نشان داده است که SPF نانو ليپوزوم هاي حاوي عصاره زعفران به صورت معني داري بيشتر ازSPF ماده ضدآفتاب است و بر اين اساس زعفران مي‌تواند به عنوان يک عامل ضد آفتاب طبيعي عمل کند.

 يافته‌هاي تحقيقات دکتر محمود رضا جعفري، متخصص پوست و زيبايي از دانشکده دانشکده داروسازي دانشگاه علوم پزشکي مشهد نشان مي‌دهد سافرانال موجود در زعفران داراي اثر ضدآفتابي بسيار بيشتر از ماده استاندارد هموسالات است.


 اين مطالعه همچنين حاكيست PF جزء سافرانال موجود در زعفران با غلظت نيم درصد و يک درصد به صورت معني داري بزرگتر از SPF ماده ضد آفتاب استاندارد هموسالات با غلظت 8 درصد است.


 همچنين با استفاده از نانو ليپوزوم هاي حاوي سافرانال موجود در زعفران مي‌توان با غلظت‌هاي بسيار کم به SFP بالايي دست يافت. در ضمن براي افزايش اثر فراورده‌هاي ضد آفتاب مي‌توان از اين ترکيب طبيعي، با غلظت هاي کم استفاده کرد.


 زعفران در طب سنتي به عنوان آنتي اسپاسموريک، ضد زکام، مسکن عصبي و ضد نفخ و بادشکن، عرق آور، خلط آور، محرک شادي بخش، اشتها آور و مقوي استفاده مي‌شود.


 عصاره تام کلاله‌هاي زعفران و هم چنين اجزاي اصلي آن کروسين و سافرانال هم به صورت درون تن و برون تن داراي آثار آنتي توموري هستند.


 کلاله زعفران داراي آثار ضدسرطان در مدل‌هاي مختلف برون تني و درون تني بوده و هم چنين سبب مهار سرطان پوست در مدلهاي حيواني شده است. از طرفي زعفران داراي ظرفيت جذب اشعه فرابنفش است.

 

منبع:http://www.janjali.com/index.php?topic=12903.0




جعفري گياهي است دو ساله كه خواص بسيار زيادي دارد از جمله اينكه موجب خوشبو شدن نفس مي شود همچنين بعد از خوردن سير براي برطرف كردن بوي دهان مي‌توانيد از جعفري استفاده كنيد. ایرنا: جعفري گياهي است علفي ، دوساله و معطر كه ارتفاع آن تا 70 سانتيمتر مي رسد ، برگهاي آن به رنگ سبز تيره و داراي بريدگي هاي لوزي يا مثلث شكل با تقسيمات رفعي است.

 گلهاي جعفري كوچك به رنگ مايل به سبز و به صورت چتري است ، ميوه آن كوچك به درازاي 2 ميليمتر و به قطر يك ميليمتر و داراي بويي معطر است.

 *** خواص : جعفري ضد نفخ شكم است و شريان‌ها و رگ‌ها را تميز مي‌كند ، دم كرده ريشه جعفري براي درمان تنگي نفس و درمان سرخك مفيد است.

 براي رفع لك‌ها و جوش‌هاي صورت، دم كرده جعفري را روي پوست صورت بماليد ، براي روشن شدن رنگ پوست، مقداري جعفري را در نيم ليتر آب به مدت 5 دقيقه بجوشانيد و صبح و شب صورت خود را با آن بشوييد. بعد از يك هفته پوست صورت شما روشن مي‌شود.

 دم كرده جعفري ضد تب و براي بواسير و سنگ كليه مفيد است ، خوردن چاي جعفري به هضم غذا كمك مي‌كند.

 عصاره ريشه گياه جعفري در درمان تبخال سودمند است، گروهي از پژوهشگران دانشگاه علوم پزشكي ، با بررسي اثر ضد ويروسي عصاره ريشه جعفري مكزيكي بر ضد ويروس تبخال انساني نوع يك و دو دريافتند عصاره ريشه اين گياه از تكثير ويروس تبخال جلوگيري مي كند.

 اين بررسي همچنين نشان مي دهد ، اين گياه ، ويروس تبخال نوع 2 را بهتر از نوع 1 از بين مي برد .
 ويروس تبخال نوع يك ، باعث عفونت لب ها ، دهان و صورت ، و ويروس تبخال نوع دو ، باعث عفونت هاي تناسلي مي شود .

منبع:http://www.janjali.com/index.php?topic=13037.0



جلوگیری از رشد موهای زائد با چای نعناع

   براساس یک پژوهش جدید، زنان می‌توانند برای از‌بین‌بردن موهای زائد چای نعناع بنوشند. به گفته دانشمندان، رویش موهای زائد در زنان ناشی از فعالیت هورمون‌های جنسی است که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی مردان در آنان می‌شود.
 محققان دانشگاه سلیمان‌ ترکیه معتقدند که نوشیدن چای نعناع رشد موهای زائد را به حداقل ممکن می‌رساند.
 
 مهمت نومان تامر، محقق، در این زمینه می‌گوید: «درمان‌های رایج در مورد موهای زائد بیشتر حول محور مقابله با هورمون‌های جنسی آندروژن است، حال آن که چای نعناع شیوه‌ای طبیعی برای این منظور است.»
 
 این گروه از محققان ضمن بررسی اثرات نعناع در کم‌مویی به این نتیجه نیز رسیدند که این گیاه میل جنسی را در مردان کاهش می‌دهد

منبع:http://www.janjali.com/index.php?topic=15458.0




گودي کمر

 پیش از هر چیز باید راستای ستون فقرات را بشناسید و دقت کنید هر کاری که موجب به هم خوردن این راستا شود، می‌تواند موجبات درد ستون فقرات را فراهم کند. یک تقعر تحتانی در ناحیه کمر وجود دارد که به آن لوردوز کمری می‌گویند، تحدب بالایی آن منطقه که درست در قسمت پشت است را کیفوز می‌نامند و انحنای مقعر دیگری در گردن وجود دارد که لوردوز خفیف گردنی گفته می‌شود. این حالت ستون مهره‌ها که حالت مارپیچ و فنری ‌شکل را به آن می‌دهد موجب می‌شود تحرک صورت گیرد و اصولا توانائی ایستادن ما تا حد بسیار زیادی مدیون همین انحناهاست. هر حالتی که لوردوز کمر،کیفوز پشتی و لوردوز گردن را به هم بزند، درد تولید می‌کند و سپس اسپاسم عضله و گرفتگی آن به مرور پیش می‌آید و فشار به استخوان‌ها و در نهایت مشکلات دیسک بروز می‌کند. میزان انحنای ستون فقرات در یك ناحیه، بر سایر قسمتها نیز اثر گذاشته و می‌تواند آنها را تغییر دهد.

میزان انحنای كمر بیشتر از حد میزان طبیعی را هیپرلوردوزیس یا گودی بیش از حد كمر می‌نامند.

 



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:سخن در بند توست, :: 11:55 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

اميرالمئمنين علي عليه السلام می فرماید:

سخن در بند توست،تا آن را نگفته باشي،و چون گفتي تو در بند آني،پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را

نگه مي داري،زيرا چه بسا سخني كه نعمتي را طرد يا نعمتي را جلب كرد.




تو مرا دعوت كن...

به صـــــــداقـت سلامــــــت

تو مرا دعوت كن...

به ضـــــــــــــيافت كلامـــت

من به مهمانی چشــــــمان تو عادت دارم

تو مرا دعوت كن...

به ســــــــــــــخاوت نگاهـت

مثل يك خـــواب خـــوشـی. شــــيريـــنی

با شـــــــــــــكوهی مثل يك آيينی

ريشه در روح اصــــالـــت داری

شوكت يك هــــــــــــــنر ديرينی

**

خوش آن دلی كه به عالم الـــــــاهــــــــه ای دارد

به آن بهانه همه عمر و لحظه بسپارد

تو ای الــــــــــــــــــاهه شادی هميشه با من باش

كه بر شب سيه ام نور و روشنی بارد

 


دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب: عجب صبری خدا دارد , :: 18:31 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

 

 عجب صبری خدا دارد !                                                                                         
 
اگر من جای او بودم
 
همان یک لحظه ی اول
 
که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان
 
جهان را با همه زیبایی و زشتی
 
به روی یکدگر , ویرانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
که در همسایه ی صدها گرسنه , چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
 
نخستین نعره ی مستانه را خاموش آندم
 
بر لب پیمانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
که می دیدم یکی عریان و لرزان , دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین
 
زمین و آسمان را
 
واژگون مستانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
نه طاعت می پذیرفتم
 
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
 
پاره پاره در کف زاهد نمایان
 
سبحه ی صد دانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
 
هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو
 
آواره و دیوانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
 
سراپای وجود بی وفا معشوق را , پروانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
به عرش کبریایی با همه صبر خدایی
 
تا که می دیدم عزیز نابجایی , ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد
 
گردش این چرخ را
 
وارونه بی صبرانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
اگر من جای او بودم
 
که می دیدم مشوش عارف و عامی , زبرق فتنه ی این علم عالم سوز مردم کش
 
به جز اندیشه عشق و وفا , معدوم هر فکری
 
در این دنیای پر افسانه می کردم .
 
عجب صبری خدا دارد !
 
چرا من جای او باشم
 
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب 
 
تماشای تمام زشتکاری های این مخلوق را دارد !
 
وگرنه من به جای او چو بودم
 
یک نفس کی عادلانه سازشی
 
با جاهل و فرزانه می کردم
 
عجب صبری خدا دارد !
 
 عجب صبری خدا دارد !



یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم 

        هجرش دهم زجرش دهم، خوارش کنم زارش کنم


     از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین

                      صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم


در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری

             از رشک، آزارش دهم، وزغصه بیمارش کنم


بندی بپایش افکنم، گویم خداوندش منم

           چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم


گوید مَیفزا قهر خود، گویم بکاهم مهر خود
 
          گوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم


هر شامگه در خانه یی، چابک تر از پروانه یی

              رقصم بر ِ بیگانه یی، وز خویش بیزارش کنم


چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای من

              منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم


گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم

               با گونه گون سوگند ها، بار دگر یارش کنم


چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگر

               تا این دل دیوانه را، راضی ز آزارش کنم.

سیمین بهبهانی



ادامه مطلب ...


شنبه 13 اسفند 1390برچسب:نتیجه خیلی جالب, :: 21:38 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

به مدت تقریبی ۳۰ ثانیه بر روی ستاره قرمز رنگ خیره شوید.

سپس روی یک دیوار یا کاغذ سفید نگاه کرده و مرنب پلک بزنید. نتیجه خیلی جالب خواهد بود!
 



2- سفرى كه بازگشت نداشت  
اميرالمومنين عليه السلام وارد مسجد گرديد، ناگهان جوانى گريه كنان در حالى كه گروهى او را تسلى مى دادند، جلوى آن حضرت آمد.
امام عليه السلام به جوان فرمود: چرا گريه مى كنى ؟
جوان : يا اميرالمومنين ! سبب گريه ام حكمى است كه شريح قاضى درباره ام نموده ، كه نمى دانم بر چه مبنايى استوار است ؛ و داستان خود را چنين شرح داد: پدرم با اين جماعت به سفر رفته و اموال زيادى به همراه داشته و اينها از سفر بازگشته و پدرم با ايشان نيامده است ، حال او را از آنان مى پرسم ، مى گويند: مرده است . از اموال و دارايى او مى پرسم ، مى گويند: مالى از خود برجاى نگذاشته است . ايشان را به نزد شريح برده ام و او با سوگندى آنان را آزاد كرده ، با اين كه مى دانم پدرم اموال و كالاى زيادى به همراه داشته است .
اميرالمومنين عليه السلام به آنان فرمود: زود به نزد شريح برگرديد تا خودم در كار اين جوان تحقيق كنم ، آنان برگشتند و آن حضرت نيز نزد شريح آمده به وى فرمود: چگونه بين ايشان حكم كرده اى ؟
شريح : يا اميرالمومنين ! اين جوان مدعى بود كه پدرش با اين گروه به سفر رفته و اموال زيادى با او بوده و پدرش با ايشان از سفر بازنگشته است . و چون از حالش جويا شده ، به وى گفته اند: پدرش مرده است . و من به جوان گفتم : آيا بر ادعاى خود گواه دارى ؟ گفت نه ، پس اين گروه منكر را قسم دادم و آزاد شدند.
اميرالمومنين عليه السلام به شريح فرمود: بسيار متاسفم كه در مثل چنين قضيه اى اين گونه حكم مى كنى ؟!
شريح : پس حكم آن چيست ؟
امام عليه السلام فرمود: به خدا سوگند اكنون چنان بين آنان داورى كنم كه پيش از من جز داود پيغمبر كسى به آن حكم نكرده باشد.
اى قنبر! ماموران انتظامى را حاضر كن ! قنبر آنان را آورد. آن حضرت هر مامورى را بر يك نفر از آنان موكل ساخت و آنگاه به صورتهايشان خيره شد و فرمود: چه مى گوييد آيا خيال مى كنيد كه من از جنايتى كه بر پدر اين جوان آگاه نيستم ؟! و اگر اطلاع نداشته باشم نادانم . سپس به ماموران فرمود: صورتهايشان را بپوشانيد و آنان را از يكديگر جدا سازيد پس ‍ هر يك را در كنار ستونى از مسجد نشاندند در حالى كه سر و صورتشان با جامه هايشان پوشيده شده بود، آنگاه امام عليه السلام منشى خود، عبدالله بن ابى رافع را به حضور طلبيده به او فرمود: قلم و كاغذ بياور! و خود در مجلس ‍ قضاوت نشست و مردم نيز مقابلش نشستند. و آن حضرت عليه السلام به مردم فرمود: هر وقت من تكبير گفتن شما نيز تكبير بگوييد و سپس مردم را از مجلس قضاوت بيرون نمو و يكى از آن گروه را طلبيده مقابل خود نشانيد و صورتش را باز كرد و به عبدالله بن ابى رافع فرمود: اقرار اين مرد را بنويس و به باز پرسى او پرداخت و پرسيد: در چه روزى شما و پدر اين جوان از خانه هايتان خارج شديد؟
در فلان روز.
در چه ماهى ؟
در فلان ماه .
در چه سالى ؟
در فلان سال .
در كجا بوديد كه پدر اين جوان مرد؟
در فلان محل .
در خانه چه كسى ؟
در خانه فلان .
به چه بيمارى ؟
با فلان بيمارى .
مرضش چند روزى طول كشيد؟
فلان مدت .
در چه روزى مرد؛ چه كسى او را غسل داده كفن نمود و پارچه كفنش چه بود و چه كسى بر او نماز گزارد و چه كسى با او وارد قبر گرديد؟
و چون بازجوئى كاملى از او به عمل آورد صدايش به تكبير بلند شد، و مردم همگى تكبير گفتند، سايرين كه صداى تكبيرها را شنيدند يقين كردند كه آن يكى سر خود و ديگران را فاش ساخته است ، آن حضرت عليه السلام دستور داد مجددا سر و صورت او را پوشانده وى را به زندان ببرند.
سپس ديگرى را به حضور طلبيده مقابل خود نشانيد و صورتش را باز كرده به وى فرمود: آيا تصور مى كنى كه من از جنايت و خيانت شما اطلاعى ندارم ؟
در اين هنگام كه مرد شك نداشت كه نفر اول نزد آن حضرت به ماجرا اعتراف كرده چاره اى جز اقرار به گناه خويش و تقرير داستان نديد و عرضه داشت : يا اميرالمومنين ! من هم يك نفر از آن جماعت بوده و به كشتن پدر جوان ، تمايلى نداشتم ؛ و اين گونه به تقصير خود اعتراف نمود.
پس امام عليه السلام تمام شهود را پيش خوانده يكى پس ‍ از ديگرى به كشتن پدر جوان و تصرف اموال او اقرار كردند، و آنگاه مرد اول هم كه اقرار نكرده بود اعتراف نمود، و آن حضرت عليه السلام آنان را عهده دار خونبها و اموال پدر جوان گردانيد. در اين موقع كه خواستند مال مقتول را بپردازند باز هم اختلافى شديد بين جوان و آنان در گرفت و هر كدام مبلغى را ادعا مى كرد، پس اميرالمومنين انگشتر خود و انگشترهاى آنان را گرفت و فرمود: آنها را مخلوط كنيد و هر كدامتان كه انگشتر مرا بيرون آورد در ادعايش راست گفته است ؛ زيرا انگشتر من سهم خداست و سهم خدا به واقع اصابت مى كند.
پس از فيصله و اتمام قضيه شريح گفت : يا اميرالمومنين ! حكم داوود پيغمبر چه بوده است ؟
آن حضرت عليه السلام فرمود: داوود از كوچه اى مى گذشت ، اتفاقا به چند كودك برخورد نمود كه سرگرم بازى بودند، و شنيد كودكى را به نام مات الدين ؛ مرد دين صدا مى زنند، داوود كودكان را به نزد خود فراخواند و به آن پسر گفت : نام تو چيست ؟
گفت : مات الدين .
داوود گفت : چه كسى اين نام را براى تو معين كرده ؟
گفت : پدرم .
داوود پسر را به نزد مادرش برده پرسيد اى زن ! اسم فرزندت چيست ؟
گفت : مات الدين .
داوود: چه كسى اين نام را بر او نهاده است ؟
زن : پدرش .
داوود: به چه مناسبت ؟
زن : زمانى كه اين فرزند را در شكم داشتم ، پدرش با گروهى به سفر رفت ، ولى با آنان بازنگشت ، احوالش را از ايشان جويا شدم گفتند: مرده . گفتم : اموالش چطور شده ؟ گفتند: چيزى از خود برجاى ننهاده ! گفتم : پس هيچ وصيت و سفارشى براى ما به شما نكرد؟ گفتند: چرا تنها يك وصيت نمود، وى مى دانست كه تو باردارى ، سفارش نمود به تو بگوييم فرزندت پسر باشد يا دختر، نامش را مات الدين بگذارى .
داوود گفت : آيا همسفرهاى شوهرت مرده اند يا زنده ؟
گفت : زنده .
گفت : مرا به خانه هايشان راهنمايى كن .
زن ، داوود را به خانه هاى آنان برد، داوود همه آنان را گردآورده به همان ترتيب از ايشان بازجويى نمود و چون جنايت ايشان برملا گرديد خونبها و مال مقتول را بر عهده آنان گذاشت و به زن گفت : حالا نام پسرت را عاش الدين ؛ زنده است دين بگذار
(18).



چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 19:23 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

مواد  مقدار کالري   مواد مقدار کالري
نان يک کف دست 75   پرتقال يک عدد متوسط 65
   
ميگو 100 گرم 100   سيب يک عدد متوسط 70
   
همبرگر بدون‌چربي 100 گرم 200   خيار يک عدد متوسط 5
   
کتلت يک عدد 200   موز يک عدد متوسط 100
   
کوفته يک عدد 200   کيوي يک عدد متوسط 40
   
عدسي يک ليوان 185   ژله 100 گرم 60
   
دلمه متوسط يک عدد 150   بستني 100 گرم 190
   
نوشابه رژيمي يک ليوان 2   سيب‌زميني‌سرخ کرده 100 گرم 500
 
دوغ 100 گرم 15   سوپ 100 گرم 30
 
انجير خشک يک عدد 25   سس مايونز يک قاشق 110
 
شيريني 100 گرم 600-400   سالاد بدون سس يک بشقاب 30
 
شکلات 100 گرم 500   سس مايونز يک قاشق 110
 
دوغ 100 گرم 15   سالاد بدون سس يک بشقاب 30
 
نوشابه معمولي يک ليوان 100   نوشابه رژيمي يک ليوان 2
 
ماست‌ کم‌چرب يک ليوان 110  
 



چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 18:37 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

مواد  مقدار کالري    مواد  مقدار کالري
تخم‌مرغ يک عدد متوسط 70   برنج پخته يک کفگير 250
             
شير يک ليوان 110   ماکاروني 100 گرم 360
             
پنير 100 گرم 210   مرغ 100 گرم 200
             
کره يک قاشق 100   ماهي 100 گرم 100
             
مربا يک قاشق غذاخوري 54   گوشت‌قرمز 100 گرم 350-320
             
چاي شيرين يک ليوان 40   روغن مايع يا زيتون يک قاشق 120
             
چاي تلخ يک ليوان 0   کباب يک سيخ 270
             
نان سبوس‌دار (سنگک) 100 گرم 218   نوشابه معمولي يک ليوان 100
       
عسل يک قاشق مرباخوري 20   ماست‌ کم‌چرب يک ليوان 110
       
ژله 100 گرم 60   پسته يک عدد درشت 8
 
بستني 100 گرم 190   گردو يک عدد 30
 
سيب‌زميني‌سرخ کرده 100 گرم 500   فندق يک عدد 10
 
سوپ 100 گرم 30   بادام‌درختي يک عدد درشت 10
 
تخمه کدو 100 گرم 600   بادام‌زميني 100 گرم 560
 
توت خشک 100 گرم 360   تخمه‌آفتابگردان 100 گرم 580
 



 

ايام عيد، شما مجبوريد که چند وقتي کم‌کم به ايام عيد نزديک مي‌شويم و فکر مهماني دادن و ديد و بازديد دوستان و آشناياني که شايد ماه‌ها نديده‌ باشيم‌‌شان، خيلي از ما را به تکاپو مي‌اندازد که در سال جديد با چهره‌اي آراسته و اندامي متناسب به استقبال اقوام و آشنايان برويم.. از طرف ديگر، خيلي‌ها در اثر کم‌تحرکي در طول تعطيلات و افراط در مصرف تنقلات، به اضافه وزن دچار مي‌شوند. ، توصيه‌هايي هم براي پيشگيري از اين مشکل دارد. پس اگر اين مشکل، مشکل شما هم هست، حتما با اين دو صفحه همراه شويد....


چگونه پيش از شروع سال نو وزن کم کنيم؟• يکي از بهترين و سريع‌ترين راه‌هاي کم کردن وزن، افزايش فعاليت‌هاي فيزيکي است. آنهايي که قصد کاهش وزن چندهفته‌اي را دارند بايد حداقل روزي نيم ساعت، درست و حسابي ورزش کنند. بهتر است اين نيم ساعت به 3 مرحله ورزش 10 دقيقه‌اي تقسيم شود تا اثرش چند برابر شود. همچنين مي‌توانيد براي افزايش فعاليت‌هاي فيزيکي‌تان علاوه بر ورزش 30 دقيقه‌اي روزانه، فاصله خانه تا محل کارتان را هم پياده برويد و برگرديد يا اگر خانه‌دار هستيد، روزي 45 دقيقه تا يک ساعت درخانه قدم بزنيد.

• شيريني‌جات، محصولات تهيه شده از آرد سفيد، غذاهاي سرخ‌کردني و سس‌ها را از رژيم غذايي‌تان حذف کنيد. سبزيجات، روغن‌هاي گياهي به‌خصوص روغن زيتون و سس‌ها و محصولات غذايي رژيمي مي‌توانند جايگزين‌هاي مناسبي براي آنها به شمار آيند. براي کاهش وزن سريع و خوش‌اندام شدن تا اشتهاي‌تان را نسبت به خوراکي‌هاي پرکالري سرکوب کنيد.



ادامه مطلب ...


 

انواع ماسك گياهي براي زيباتر شدن پوست

چرا از لوازم آرایش استفاده می کنیم؟ هیچ فکر کرده اید چرا عادت کرده ایم صبح ها بلافاصله پس از شست وشوی صورت با انواع کرم ها و پودرهای آرایش به جان صورتمان بیفتیم تا شاید بتوانیم لک ها و چین و چروک ها را از نظر مخفی کنیم. پوشاندن صورت با انواع کرم پودر و پن کیک در طولانی مدت نه تنها باعث از بین رفتن جوش صورت و کمرنگ شدن لکه ها نمی شود که بروز جوش های ریز پوستی و چین و چروک در ناحیه گونه، زیر چشم و اطراف لب را افزایش می دهد. اما اینکه چه کنیم که پوستمان که آینه بدن است، همیشه سالم و شاداب باشد سئوالی است که پاسخش انجام چند کار ساده و به نظر پیش پا افتاده است. (صرف نظر از برخی بیماری های پوستی که علائم خاص داشته و باید تحت نظر پزشک متخصص انجام گیرد.) فقط صبح ها از صابون استفاده کنید. برای پاک کردن صورتتان به خصوص اگر چرب و آکنه ای است از پاک کننده هایی مثل انواع ژل، تونیک یا شیرپاک کن استفاده کنید. شست وشوی صورت با آب میوه های طبیعی در بسیاری موارد باعث از بین رفتن لک های پوستی و براق شدن پوست می شود. انگور را له کنید و آب آن را به صورتتان بمالید. پس از ۲۰ دقیقه با آب نیمه گرم بشویید. پس از مدتی کوتاه تغییرات در پوستتان را به روشنی خواهید فهمید.



ادامه مطلب ...


 

برای فرم دادن باسن به دقت مقاله ی زیر رو بخونید و اقدام کنید. فقط چند تا توصیه دارم:


درسته باسن و سینه در فرم دادن و زیبا ساختن اندام خانمها خیلی موثر هست. اما به چه قیمتی؟ اعتماد به نفس داشته باشید و وقتی تلاشتون رو کردید و به سایز دلخواه نرسیدید به تزریق ژل و دارو و آمپول و ... رو نیارید.

 اون خانوم جنیفر لوپز هم که کلی از باسن مبارکشون تعریف می کنید مادر زاد این شکلی نبوده و با جراحی اون فرمی شده. توصیه ام اینه که اونایی که می خوان جدی این مساله رو دنبال کنند حتما به باشگاه بدنسازی مراجعه کنند. در اونجا بهتر و زودتر نتیجه خواهید گرفت.

ا.




ادامه مطلب ...


سخن گفتن از رژیم های غذایی جور واجور و روش های مختلف کاهش وزن به نظر بسیار تکراری می رسد. انواع رژیم های کاهش وزن که توسط بعضی از افراد سودجو در جامعه تبلیغ می شود، بسیاری از طرفداران تناسب وزن را به امید دست یافتن به وزن ایده آل جذب می کند و عده زیادی نیز ناخواسته و صرفا بر اثر تبلیغات در مورد اثرات جادویی این روش ها دچار عوارض ناخواسته آن می شوند.
 
افراد بسیاری از این رژیم ها پیروی می کنند و برای لاغری سریع چند روز فقط میوه، روز دیگر فقط شیر، هفته ای مرغ و هفته ای دیگر فقط گوشت مصرف می کنند و نمی دانند که ممکن است چه خطرات و ضایعات جبران ناپذیری را برای خود به جان بخرند. در سلسله مباحث مربوط به رژیم های صحیح کاهش وزن تلاش کرده ایم اطلاعات عموم مردم را از روش های صحیح کاهش وزن که همان تغییر سبک زندگی، ورزش و رژیم متعادل غذایی است افزایش دهیم.
 
به این ترتیب خواهیم توانست نگرش عمومی نسبت به رژیم های غذایی سالم و راه های صحیح کاهش وزن را اصلاح نماییم. اما هر از چندی محصولات دارویی تحت عنوان قرص های لاغری و یا قرص های چربی سوز وارد بازار می شود و طرفداران بسیاری پیدا می کند. به منظور اطلاع رسانی درباره این قرص ها با دکتر سیدعلی کشاورز متخصص تغذیه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت وگو کردیم.
 
وی در مقدمه می گوید: اشتباه رایجی در این باره وجود دارد که توضیحش اهمیت بسیاری دارد. در حقیقت قرص هایی که در کاهش وزن به کار می رود کاربردهای متفاوتی دارد. اصولا قرص هایی مثل ونوستات یا زینکال که نام ژنریک آن اورلیستات است آنتی لیپاز است. یعنی بخشی از چربی غذا را با مدفوع دفع می کند، ولی قرص های چربی سوز معمولا چربی بدن را می سوزاند. 
 



ادامه مطلب ...


به طور کلی عضله یا ماهیچه را می توان بافتی دانست که در هنگام حرکت منقبض می شود. همانطور که عضله هیچگاه به چربی تبدیل نمی شود، چربی نیز هیچگاه به عضله تبدیل نخواهد شد. اما اضافه وزن و چربی زیادی باعث کم شدن حجم عضله های شما و گاهی از بین رفتن تدریجی آنها می شود. در اکثر افرادی که پا به سن می گذارند این اتفاق ناخودآگاه می افتد.
بنابراین اگر هدف شما داشتن اندامی متناسب و شکمی صاف است، اولین قدم از بین بردن لایه های چربی موجود روی عضله های شکمتان است. در واقع به طور طبیعی شکم همه افراد صاف است اما در مواردی که با چربی اضافی پوشیده شده، به نظر بزرگ می رسد.
موثرترین روش برای کوچک کردن شکم ترکیبی است از حرکات ورزشی متمرکز روی شکم و کمر و نیز تلاش برای ثابت نگه داشتن قند خون. ثابت بودن میزان قند خون شما از چاق تر شدن و افزایش چربی های اضافی در بدنتان جلوگیری می کند و کمک می کند که بدن شما آسانتر بتواند چربی های اضافی را بسوزاند.
1) باید یک سری حرکات ورزشی تصاعدی را شروع کنید. عضله های شکم عمدتا برای خم کردن و چرخاندن بالاتنه به جلو، عقب و یا طرفین مورد استفاده قرار می گیرند. هدف اصلی حرکاتی شبیه دراز و نشست که در اکثر دستگا ههای مخصوص کوچک کردن شکم انجام می شود، استفاده و فعال کردن از این عضلات است.
برای قوی کردن عضلات شکم حرکات زیر را به صورت ترکیبی انجام دهید :
- خم شدن به سمت جلو، عقب و پهلو
- چرخاندن کمر به حالت دورانی
عضله های شکم شما مانند همه عضلات بدن لازم است حداقل سه بار در هفته فعالیت داشته باشند. اگر می خواهید از پیشرفت کارتان مطمئن شوید هر بار ورزش ها را با جدیت بیشتری انجام دهید.



ادامه مطلب ...


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:چگونه چاق شویم, :: 21:49 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

 



لاغری  و  چاقی

ما همیشه فکر می کنیم چاقی، مشکلی است که بر طرف کردن آن سخت است در صورتی که بسیاری از افراد مبتلا به لاغری هستند وافزایش وزن برای آنها مشکل تر از کاهش وزن یک فرد چاق است هر کس با مشخصات فیزیولوژیکی که دارد، در یک محدوده وزنی ، سالم است . اگر چاق تر از آن شود دچار اضافه وزن شده و در معرض ابتلا به بیمارهای مزمن قرار می گیرد ؛ اما کمبود وزن هم خطر زاست . هر چه وزن فرد با حد پائین سلامتی فاصله بیشتری داشته باشد ، خطر ابتلا به بیمار هایی که موجب مرگ زودرس می شوند ، بیشتر است . او توان کافی برای انجام فعالیت های روزانه را ندارد و بیشتر اوقات احساس ضعف می کند. وزن ایده آل ، بر اساس قد انسان و سن یک فرد و شرایط جسمی او محاسبه می شود . او در این وزن نه لاغر و نه چاق و از اندام متوسطی برخوردار است. هدف کلی رژیم های چاقی و لاغری ، رسیدن به این وزن ایده آل است که فرد ، با داشتن آن از سلامتی کامل وبدن زیبا برخوردار می باشد .
www.zibaweb.com

دلیل لاغری چیست؟
این اولین سؤالی است که یک فرد لاغر باید از خود بپرسد. مشکلاتی چون پرکاری تیروئید و اختلالات هورمونی، ناراحتی روحی که تأثیر مستقیم بر غذا خوردن فرد دارد و تنهایی ، همه می توانند دلایل تأثیر گذاری باشند وجود انگل در روده ها و یا بیماری های عفونی دوره ای هم دلایل دیگری برای لاغری مفرط است . با شناسایی دلیل خیلی راحت تر می توان برای حل این مسئله اقدام کرد ، دراین صورت راه درمان را می شناسیم و موانع را یکی یکی از سر راه بر می داریم



ادامه مطلب ...


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 18:40 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ
انجیر

انجیر میوه‌ای است که هر دو حالت خشک و تازه آن مفید و مغذی است. با وجود این‌ که انجیر خشک در تمام طول سال در دسترس است، اما خیلی‌ها معتقدند جای طعم خوش و منحصربه‌فرد انجیر تازه را نمی‌گیرد. 

 

انجیر در طب سنتی

* انجیر از نظر طب قدیم ایران، گرم و تر است.

* تعرق بدن و ادرار را زیاد می‌کند.

* حرارت بدن را کاهش می‌دهد و میوه‌ای چاق‌کننده است.

* جوشانده انجیر خشک درمان‌کننده التهاب مجاری دستگاه تنفسی، کلیه، ذات‌الریه، سرخک، مخملک و آبله می‌باشد.

* جوشانده غلیظ انجیر خشک برای رفع سرماخوردگی بسیار مفید است و غرغره کردن آن گلودرد را برطرف می‌کند.

* انجیر برای درمان سوءهاضمه مفید است.

* یکی از داروهای بسیار موثر برای درمان آرتروز و درد مفاصل، مخلوط شیر بز و انجیر سیاه می‌باشد. این مخلوط سموم مختلف را از بدن خارج کرده و درد را از بین می‌برد.

* انجیر برای آن‌هایی که قند خونشان پایین می‌آید و یک دفعه احساس ضعف می‌کنند مناسب است، زیرا قند آن به سرعت در روده کوچک جذب می‌شود.

* اگر در اثر کهولت سن با کاهش تمایلات جنسی مواجه شده باشید خوردن انجیر در این مورد هم به کمک شما می‌آید.

* انجیر برای بهبود مشکلاتی نظیر تب، گوش درد و ورم چرکی کاربرد دارد و برای کمک به کبد هم عالی است.

* انجیر موجب از بین رفتن بوی بد دهان نیز می‌شود.

* مخلوط انجیر با عسل در تسکین زخم معده بسیار مفید است.



ادامه مطلب ...


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:سوره مریم, :: 8:2 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

 وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا

و سلام بر من روزي كه متولد شدم و روزي كه مي ميرم و روزي كه دگر بار زنده برانگیخته میشوم

سوره مریم.  آیه:33



پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:شیرین بیان, :: 16:51 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

مهمترین خاصیت شیرین بیان، درمان زخم و سرطان معده است.

گیاه دارویی شیرین بیان با نام علمی glycyrrhize globra گیاه بومی مناطق مدیترانه است و در اکثر نقاط کشور ایران می‌روید، شیرین بیان گیاهی چندساله و دارای ساقه‌ای به طول یک متر است که در نواحی معتدل تا ارتفاع 2 متر می‌رسد.

برگ‌های این گیاه مرکب از تعدادی برگچه‌های سبز رنگ است. گل‌های این گیاه به رنگ بنفش، سفید و زرد است.

ریشه شیرین بیان به طور خیلی عمیق در زمین فرو می‌رود. پوسته ریشه این گیاه قهوه‌ای سیر و سیاه است و مغز ریشه زرد رنگ بوده و طعم آن بسته به انواع مختلف تغییر می‌کند.

شیرین بیان
محمدامیر راشکی، مسؤول بهره‌برداری اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری سیستان و بلوچستان در گفت‌ وگو با ایسنا افزود: مهمترین خاصیت شیرین بیان که جدیداً کشف شده است و در اروپا و آمریکا استفاده می‌شود، درمان کننده زخم معده و سرطان معده است و برای این منظور شربت شیرین بیان را تهیه کرده و هر روز به مقدار یک قاشق غذا خوری قبل از غذا به مریض بدهید و اگر این عمل را تا 4 ماه تکرار کنید، شخص معالجه خواهد شد.

وی در این رابطه گفت: شیرین بیان را به صورت قطعات کوچک به قطر 5/0 سانتی متر و طول 5/1 سانتی متر به فروش می‌رسد.

وی ادامه داد: این گیاه برای تقویت عمومی بدن مفید است و خوردن آن از پیری زودرس جلوگیری می‌کند و برای نرم کردن سینه موثر است.

وی گفت: زخم‌ها و تاول‌های پوست را با چای شیرین بیان شست‌وشو دهید تا زود خوب شود.

راشکی بیان کرد: گیاه شیرین بیان ملین است و معمولاً آن را با گیاهان دیگر مخلوط می‌کنند که انقباضات را کم می کند.

وی در ادامه گفت:  برای برطرف کردن زخم و التهاب دهان ریشه شیرین بیان را باید مکید تا برطرف شود.

وی افزود: این گیاه ورم معده را برطرف می‌کند تنگی نفس را تسکین می‌دهد و برای درمان سوء هاضمه و از بین بردن نفخ شکم مفید است.

وی تاکید کرد: این گیاه چشم را تقویت کرده و رفع سردرد می کند و برای این منظور 2 گرم ریشه شیرین بیان را پودر کرده و با یک گرم شکر و یک گرم رازیانه مخلوط کنید سپس آن را در آب خیس کرده و هر روز بخورید.

وی ادامه داد: اگر شیرین بیان را قبل از غذا مصرف کنید برای لاغری موثر است.

وی گفت: برای درمان موخوره چای شیرین بیان را به سر بمالید و برای رفع بوی بد زیر بغل و پا از برگ های شیرین بیان پماد درست کرده در این قسمت‌ها بگذارید.

وی افزود: برای درست کردن شیرین بیان باید مقدار 50 گرم ریشه شیرین بیان بدون پوست را آسیاب کرده و دریک لیتر آب جوش بریزید و بگذارید مدت 10 دقیقه دم بکشد و برای درست کردن جوشانده شیرین بیان باید مقدار 50 گرم ریشه شیرین بیان بدون پوست آسیاب کرده و در 100 گرم آب ریخته و آنقدر بجوشانید که دوسوم آن باقی بماند.

وی اظهار کرد: برای ساخت شربت شیرین بیان باید ریشه بدون پوست این گیاه را آسیاب کرده و با آب مخلوط کرده و آنقدر بجوشانید تا غلیظ شود.

وی ضمن اشاره به این که نمی توان تکه های شیرین بیان را مانند آب نبات در دهان گذاشت و مکید، اظهار کرد: استفاده زیاد از شیرین بیان برای طحال مضر است و اگر می خواهید از شیرین بیان برای برطرف کردن بیماری و برای مدت طولانی استفاده کنید بهتر است آنرا با کتیرا بخورید


توطئه اى كه فاش گرديد.  
در زمام خلافت عمر دو نفر امانتى را نزد زنى به وديعت گذاشتند و به وى سفارش نمودند كه تنها با حضور هر دوى آنان وديعه را تحويل دهد.
پس از مدتى يكى از آن دو به نزد زن رفته مدعى شد كه دوستش مرده است و وديعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزيد ولى چون آن مرد زياد رفت و آمد مى نمود و مطالبه مى كرد، وديعه را به وى رد كرد. پس از گذشت زمانى مرد ديگر به نزد زن آمده خواستار وديعه گرديد، زن داستان را برايش بازگو نمود كه نزاعشان در گرفت ، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت : تو ضامن وديعه هستى . اتفاقا اميرالمومنين عليه السلام در آن مجلس ‍ حضور داشت ، زن از عمر خواست تا على عليه السلام بين آنان داورى كند، عمر گفت : يا على ! ميان آنان قضاوت كن . اميرالمومنين عليه السلام به آن مرد رو كرد و فرمود: مگر تو و دوستت به اين زن سفارش نكرده ايد كه سپرده را به هر كدامتان به تنهايى ندهد، اكنون وديعه نزد من است ، برو ديگرى را به همراه خود بياور و آنرا تحويل بگير، و زن را ضامن وديعه نكرد و از اين راه توطئه آنان را آشكار نمود؛ زيرا آن حضرت عليه السلام مى دانست كه آن دو با هم تبانى كرده و خواسته اند هر دو نفرشان از زن مطالبه كنند تا او به هر دو غرامت بپردازد



 مولا و غلام مشتبه شدند!  
در زمان خلافت اميرالمومنين عليه السلام مردى كوهستانى با غلام خود به حج مى رفتند، در بين راه غلام مرتكب تقصيرى شده مولايش او را كتك زد. غلام بر آشفته ، به مولاى خود گفت : تو مولاى من نيستى بلكه من مولا و تو غلام من مى باشى . و پيوسته يكديگر را تهديد نموده به هم مى گفتند: اى دشمن خدا! بر سخنت ثابت باش تا به كوفه رفته تو را به نزد اميرالمومنين عليه السلام ببرم . چون به كوفه آمدند هر دو با هم نزد على رفتند و مولا (ضارب ) گفت : اين شخص ، غلام من است و مرتكب خلافى شده او را زده ام و بدين سبب از اطاعت من سر برتافته ، مرا غلام خود مى خواند.
ديگرى گفت : به خدا سوگند دروغ مى گويد و او غلام من مى باشد و پدرم وى را به منظور راهنمايى و تعليم مسائل حج با من فرستاده و او به مال من طمع كرده مرا غلام خود مى خواند تا از اين راه اموالم را تصرف نمايد.
اميرالمومنين عليه السلام به آنان فرمود: برويد و امشب با هم صلح و سازش كنيد و بامدادان به نزد من بياييد و خودتان حقيقت حال را بيان نماييد.
چون صبح شد، اميرالمومنين عليه السلام به قنبر فرمود: دو سوراخ در ديوار آماده كن ! و آن حضرت عليه السلام عادت داشت همه روزه پس از اداى فريضه صبح به خواندن دعا و تعقيب مشغول مى شد تا خورشيد به اندازه نيزه اى در افق بالا مى آمد. آن روز هنوز از تعقيب نماز صبح فارغ نشده بود كه آن دو مرد آمدند و مردم نيز در اطرافشان ازدحام كرده مى گفتند: امروز مشكل تازه اى براى اميرالمومنين روى داده كه از عهده حل آن بر نمى آيد! تا اينكه امام عليه السلام پس از فراغ از عبادت به آن دو مرد رو كرده ، فرمود: چه مى گوييد؟ آنان شروع كردند به قسم خوردن كه من مولا هستم و ديگرى غلام .
على عليه السلام به آنان فرمود: برخيزيد كه مى دانم راست نمى گوييد، و آنگاه به آنان فرمود: سرتان را در سوراخ داخل كنيد، و به قنبر فرمود: زود باش شمشير رسول خدا صلى الله عليه و آله را برايم بياور تا گردن غلام را بزنم ، غلام از شنيدن اين سخن بر خود لرزيد و بدون اختيار سر را بيرون كشيد، و آن ديگر همچنان سرش را نگهداشت .
اميرالمومنين (ع ) به غلام رو كرده ، فرمود: مگر تو ادعا نمى كردى من غلام نيستم ؟
گفت : آرى ، وليكن اين مرد بر من ستم نمود و من مرتكب چنين خطايى شدم .
پس آن حضرت عليه السلام از مولايش تعهد گرفت كه ديگر او را آزار ندهد و غلام را به وى تسليم نمود.



- زنى كه فرزند خويش را انكار مى كرد 
او كه جوانى نورس بود سراسيمه و شوريده حال در كوچه هاى مدينه گردش مى كرد، و پيوسته از سوز دل به درگاه خدا مى ناليد: اى عادل ترين عادلان !ميان من و مادرم حكم كن .
عمر به وى رسيد و گفت : اى جوان ! چرا به مادرت نفرين مى كنى ؟!
جوان : مادرم مرا نه ماه در شكم خود نگهداشته و پس از تولد دو سال شير داده و چون بزرگ شدم و خوب و بد را تشخيص ‍ دادم مرا از خود دور نمود و گفت : تو پسر من نيستى !
عمر رو به زن كرد و گفت : اين پسر چه مى گويد؟
زن : اى خليفه ! سوگند به خدايى كه در پشت پرده نور نهان است و هيچ ديده اى او را نمى بيند، و سوگند به محمد صلى الله عليه و آله و خاندانش ! من هرگز او را نشناخته و نمى دانم از كدام قبيله و طايفه است ، قسم به خدا! او مى خواهد با اين ادعايش مرا در ميان عشيره و بستگانم خوار سازد. و من دوشيزه اى هستم از قريش و تاكنون شوهر ننموده ام .
عمر: بر اين مطلب كه مى گويى شاهد دارى ؟
زن : آرى ، و چهل نفر از برادران عشيره اى خود را جهت شهادت حاضر ساخت .
گواهان نزد عمر شهادت دادند كه اين پسر دروغ گفته ، مى خواهد با اين تهمتش زن را در بين طايفه و قبيله اش خوار و ننگين سازد.
عمر به ماموران گفت : جوان را بگيريد و به زندان ببريد تا از شهود تحقيق زيادترى بشود و چنانچه گواهيشان به صحت پيوست بر جوان حد افتراء
(8) جارى كنم .
ماموران جوان را به طرف زندان مى بردند كه اتفاقا حضرت اميرالمومنين عليه السلام در بين راه با ايشان برخورد نمود. چون نگاه جوان به آن حضرت افتاد فرياد برآورد: اى پسر عم رسول خدا! از من ستمديده دادخواهى كن . و ماجراى خود را براى آن حضرت شرح داد.
اميرالمومنين عليه السلام به ماموران فرمود: جوان را نزد عمر برگردانيد. جوان را برگرداندند، عمر از ديدن آنان برآشفت و گفت : من كه دستور داده بودم جوان را زندانى كنيد چرا او را بازگردانديد؟!
ماموران گفتند: اى خليفه ! على بن ابيطالب به ما چنين فرمانى را داد، و ما از خودت شنيده ايم كه گفته اى : هرگز از دستورات على عليه السلام سرپيچى مكنيد.
در اين هنگام على عليه السلام وارد گرديد و فرمود: مادر جوان را حاضر كنيد، زن را آوردند و آنگاه به جوان رو كرده و فرمود: چه مى گويى ؟
جوان داستان خود را به طرز سابق بيان داشت .
على عليه السلام به عمر رو كرد و فرمود: آيا اذن مى دهى بين ايشان داورى كنم ؟
عمر: سبحان الله ! چگونه اذن ندهم با اين كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: على بن ابيطالب از همه شما داناترست .
اميرالمومنين عليه السلام به زن فرمود: آيا براى اثبات ادعاى خود گواه دارى ؟
زن : آرى ، و شهود را حاضر ساخت و آنان مجددا گواهى دادند.
على عليه السلام : اكنون چنان بين آنان داورى كنم كه آفريدگار جهان از آن خشنود گردد، قضاوتى كه حبيبم رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخته است ، سپس به زن فرمود:
آيا ولى و سرپرستى دارى ؟
زن : آرى ، اين شهود همه برادران و اولياى من هستند.
اميرالمومنين عليه السلام به آنان رو كرد و فرمود: حكم من درباره شما و خواهرتان پذيرفته است ؟
همگى گفتند: آرى .
و آنگاه فرمود: گواه مى گيرم خدا را و تمام مسلمانانى را كه در اين مجلس حضور دارند كه عقد بستم اين زن را براى اين جوان به مهر چهارصد درهم از مال نقد خودم ، اى قنبر! برخيز درهمها را بياور. قنبر درهمها را آورد، على عليه السلام آنها را در دست جوان ريخت و به وى فرمود: اين درهمها را در دامن زنت بينداز و نزد من ميا مگر اين كه در تو اثر زفاف باشد( يعنى غسل كرده باشى ).
جوان برخاست و درهمها را در دامن زن ريخت و گريبانش را گرفت و گفت : برخيز!
در اين موقع زن فرياد برآورد: آتش ! آتش ! اى پسر عم رسول خدا! مى خواهى مرا به عقد فرزندم در آورى ! به خدا سوگند او پسر من است ! و آنگاه علت انكار خود را چنين شرح داد: برادرانم مرا  اجبار به ازدواج با مردى فرومايه کردند و اين پسر از او به من رسيده، و چون بزرگ شد آنان مرا تهديد كردند كه فرزند را از خود دور سازم ، به خدا سوگند او پسر من است . و دست فرزند را گرفت و روانه گرديد.



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب